به خشونت علیه زنان نه بگوییم

اگردر معنای واقعی کلمه خشونت را مورد تحلیل قرار دهیم خواهیم یافت که هر نوع رفتار فیزیکی و لفظی که به روح و جسم خدشه و آسیب وارد کند و موجب شکاف روحی و عاطفی و جسمی در افراد شود خشونت می گویند
حال آنکه اگر جهت تحلیلی درست و به جا آزارهای جنسی زنان و حتی دختران را یکی از خشونت های مورد بررسی در عصر کنونی جامعه مورد بررسی قرار دهیم
و در سویی دیگر مردان را نقطه مقابل آن قرار دهیم
بر اساس آمار سازمان جهانی بهداشت در کشورهای توسعه نیافته با میزان چند درصدی هر چه بیشتر تجاوز نسبت به زنان به نسبت کشورهای توسعه یافته مواجهیم
که زنان را به عنوان ابزاری جهت رفع نیازهای جنسی از راه هایی غیر از ازدواج مورد خشونت های کلامی و رفتاری هنجار شکنانه قرار داده اند
از سویی دیگر هر چند به عصر حاضر جامعه نزدیک تر می شویم در کنار آمار زیاد خشونت نسبت به زنان با حضور موثر زنان در جامعه مواجه هستیم
که این حضور مستلزم امنیت های جنسیتی باید باشد که امروزه بر خلاف گذشته زنان فارغ از جنسیت به اندازه ی مردان در جامعه نقش و ایفای نقش می کنند و حضور مؤثر داشته اند که توانسته اند در عرصه های تحصیل و کار آفرینی و اداری و… در انواع نقش های اجتماعی درخشان باشند و ایفای نقش کنند
اما این ایفای نقش گاه در چرخه ی خشونت هایی که متحمل زنان شده است امنیت اجتماعی زنان را دچار شکاف های روحی و روانی و عاطفی کرده است که احساس عدم امنیت جنسی نمونه ی بارز این آسیب شده است
تا جایی که مورد انواع پیشنهادها و آزارهای کلامی و خشونت های جنسی قرار گرفته اند
به گونه ای که اگر عمیق تر این امر را زیر زره بین تحلیل از دوران سنتی تا مدرنیته قراردهیم در عصر کنونی پا در دوران گذار قرار داده ایم
که تزریق باورهای سنتی در نحوه ی نگرش های کهنه و مسموم مردان نسبت به زنان تا دوران گذار هم هنوز میان سنت و مدرنیته تا درصد کمی مانده و دیده می شود
در جامعه ی سنتی زنان ابزار رفع نیازهای جنسی در مردان بودند تا جایی که حق انتخاب از آنان سلب شده بود و در انتخاب همسر هیچ نقشی نداشتند و بدونه توجه به نیازهای روحی و عاطفی مورد ازدواج های اجباری و خشونت های جنسی زناشویی قرار می گرفتند
تا گرفتن حق آزادی بیان و تصمیم گیری و حضور در جامعه در جهتی که به سوی برده ی جنسی شدن رانده می شدند
تا اینکه وارد چند دهه ی اخیر شدیم و رفته رفته زنان درعرصه های مختلف اجتماعی توانستند چون مردان حق انتخاب و حضور در جامعه را داشته باشند
اما اینبار مورد خشونت های جامعه قرار گرفتند تا به دوران عصر حاضر نزدیک و نزدیک تر شدیم و هر روز شاهد عدم امنیت جنسی در زنان در جامعه هستیم
تا جایی که خیانت های مردان و کشیدن زنان به وارد شدن در انواع رابطه های پر خطر که هدف اصلی خشونت های جنسی می باشد تبدیل به یک رفتار هنجار شکنانه شده است و به وضوح مورد مشاهده قرار گرفته است
این امر تا جایی تبدیل به رفتاری پر خطر شده است که گاهی چون اصلی از ریشه غلط، اساس رابطه های دختران و پسران برای ادامه و بقای رابطه های عاشقانه شده است چرا که از عواطف و احساس دختران سوء استفاده شده است تا برای نگهداری رابطه ها تن به قبول انواع پیشنهادهای خشونت آمیز جنسی و رفتاری از سوی پسران دهند
و تأثیر این خشونت ها توانسته است دختران را سرخورده در رابطه ها کند که در امر ازدواج هم حتی دچار ذهنیتی تنفر آمیز شوند که می توان گفت شکستهای شدید روحیه ی دختران و سر خوردگی و مورد تجاوز قرار گرفتن آنان در انهدام رابطه های هنجار شکنانه موجب تصوری زخمی در ازدواج با ذهنیت بیمار آنان شده است
که حاصل خشونت هاییست که متحمل کرده اند
حال آنکه هر زنی در حریم و چهار چوب زنانگی خود برای زن بودن خود حرمت و ارزش تعریف شده ای را داشته باشد و خود را ابزار تأمین کردن نیازهای مسموم مردان در جامعه نکند تا مورد تجاوز وچنگ خوردن قرار نگیرد از تجاوز علیه زنان سر باز داده است
وضعیت های پوشش هنجار شکنانه در جامعه ی امروزی از سوی زنان نقطه عطفی شده است که مردان را جذب به خود کرده تا مورد تجاوزات کلامی و رفتاری قرار بگیرند
چرا که برای آزادی هنوز به تعریف درستی برای چهار چوب تعاریف حریم خود نرسیده اند که حریم زنانگی ارزشش بسیار بالا تر از آن است که با بد لباسی ابزار اشباح کردن مردان گرسنه در جامعه شوند تا بدانند بد لباسی با خوش لباسی تفاوت در هنجارها دارد
یک زن مانند یک مرد به نسبت مساوی از حق و حقوق فردی و اجتماعی برخوردار است
اما یک زن در مرحله ی اول باید خودش به تعاریف درست هنجارها برسد تا حافظ آبرو و ناموس و حریم خودش باشد
تا علیه هر خشونتی ( نه) را فریاد بزندو ابزار خشونت های جنسی هرگز واقع نشود…
#نویسنده وروزنامه نگار اجتماعی
نگاربیگ زاده
@Negar_Bigzadeh